حکم جدید مقام معظم رهبری به شورای عالی انقلاب فرهنگی دارای فراز های مهمی است که از شروع یک دوران جدید در عرصه فرهنگ عمومی کشور خبر می دهد در یکی از بند های این حکم آمده است:«با توجه به رویش‌های معتنابه و جوشش‌های فراوان فعالیت‌های فرهنگی در سطوح مردمی، خصوصاً جوانان مومن و انقلابی، دستگاه‌های فرهنگی نظام و در رأس آنها شورای عالی انقلاب فرهنگی باید نقش حلقات مکمل و تسهیل‌گر و الهام‌بخش را در فعالیت‌های خودجوش و فراگیر مردمی عرصه‌ی فرهنگ برای خود قائل باشند و موانع را از سر راه آنها کنار بزنند.» این بند گویای این مطلب است که گروه ها و تشکل های مردمی فعال در حوزه فرهنگ عمومی کشور، به حدی از  بلوغ و کمال رسیده اند که رهبر انقلاب قسمتی از وظیفه خطیر ارشاد فرهنگی را از وزرات خانه ها و نهاد های رسمی به سازمان ها و تشکل های مردم نهاد محول کرده است، که این ارج نهادن به گروه های مردمی را باید به فال نیک گرفت. با نگاهی به فعالیت های مردمی صورت گرفته در چند سال اخیر، این حقیقت روشن می شود که این سازمان ها  و تشکل های مردم نهاد علی رغم تلاش های گسترده و  چشم گیری که انجام داده اند؛ اما هنوز از یک ضعف بزرگ رنج می برند و آن هم عدم انسجام و نداشتن یک« نقشه راه واحد» است که همین ضعف، خاصیت «گفتمان سازی» و «موج سازی» در فضای عمومی را از این گروه ها گرفته است.  به عنوان نمونه، اگر نحوه فعالیت سایت ها، خبرگزاری ها، وبلاگ ها و... حامی گفتمان انقلاب در فضای مجازی مورد بررسی قرار گیرد، متوجه می شوید که این سایت ها یا خبرگزاری ها از تکمیل و پشتیبانی کار های یکدیگر غافل هستند بنابراین دائما دچار موازی کاری می شوند و از طرف دیگر نداشتن یک نقشه راه واحد باعث می شود این فعالین رسانه ای یا به موضوعاتی بپردازند که اصلا در حیطه تخصصی آنها نیست و یا  در مسائلی ورود کنند که در حال حاضر از اولویت  فکری جبهه انقلاب خارج است. داستان موازی کاری و عدم همپوشانی این گروه ها، دقیقا شبیه عملکرد شبکه های غیر همگون صدا و سیما است؛ در صدا و سیمای ما کسی که شبکه i film را نگاه می کند به کلی از اخبار شبکه خبر غافل می شود و این یعنی تعدد شبکه های صدا و سیما به جای اینکه «وحدت در عین کثرت»را ایجاد کرده باشد « غفلت در عین کثرت» را ایجاد کرده است . در کنار این عدم هماهنگی جریانات حامی انقلاب، جریانات مخالف و معارض انقلاب اسلامی چه در داخل و چه در خارج کشور آنچنان جبهه ای و منسجم عمل می کنند که گفتمان مد نظر خود را به راحتی در جامعه منتشر و غالب می کنند که فتنه 88 و ماجرای اسید پاشی در اصفهان، از نمونه های این جبهه ای عمل کردن است. این آرایش جبهه ای در جریان معارض انقلاب اسلامی، باید دوستداران و حامیان گفتمان انقلاب را به این نتیجه برساند که آنها در برابر حملات مخرب و ناجوانمردانه حریف، راهی به جز جبهه ای عمل کردن ندارند و با توجه به حکم جدید مقام معظم رهبری به شورای عالی انقلاب فرهنگی، هر چه سریعتر باید «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» را تشکیل بدهند البته برای شکل گیری این جبهه، لوازم و پیش شرط هایی وجود دارد که همه سازمان ها، نهاد ها و گروه های عضو جبهه باید به آن پایبند باشند: اول از همه، گروه های دخیل در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی باید کاملا نسبت به «جبهه ای عمل کردن» قانع شوند و این تغییر نگرش را در اعضای زیر مجموعه خود هم بوجود بیاورند و به قوانین کار جبهه ای پایبند باشند دوم: آنها اگر رهبر انقلاب را به عنوان فرمانده این جبهه قبول کرده اند، باید بدانند همانطور که در جبهه جنگ فرمانده کل قوا فرمان هایش را از طریق قرار گاهها و سلسله مراتب به سربازان تحت امرش می رساند، در این جبهه هم اعضای جبهه برای عملیاتی شدن فرمان های فرمانده، باید به صورت «قرار گاهی» عمل کنند. همانگونه که حضرت آقا فرمودند: (( قرار گاهی عمل کردن یعنی: وحدت هدف و  فرماندهی، وحدت نقشه کلی، دائما و مستمرا به فرمانده بالادست نگاه کردن و نقشه در دست داشتن،  قرار گاهی عمل کردن یعنی تداوم آسیب شناسی و جمعی عمل کردن و همراهی کردن همه و از مردم غافل نبودن و آ نها را یکی از مولفه های اصلی دانستن.))  «تعبیر قرار گاه ممکن است به بعضی گوش ها سنگین بیاید- قرار گاه یک اصطلاح جنگی است، اصطلاح نظامی است- و بگویند آقا، قرار گاه مال مسائل نظامی است، شما در مسائل فرهنگی هم فکر نظامی را رها نمی کنید! واقع قضییه این است که کارزار فرهنگی از کارزار نظامی اگر مهم تر نباشد و اگر خطرناک تر نباشد، کمتر نیست؛ این را بدانید؛ یعنی می دانید هم شما، واقعا یک میدان کارزار است اینجا. بعد از تشکیل« قرارگاه های فرهنگی» در محدوده هر منطقه ای، هم سرپرستان این قرار گاه ها و هم گروه ها و تشکل های دخیل در آنها باید به آداب کار جبهه ای پایبند باشند: سرپرستان قرارگاه ها باید بدانند که :  اولا: نقش آنها در قرار گاه: هدایت، هماهنگی، ساماندهی و نظارت بر گروه ها و تشکل های مردم نهاد است و وظایف آنها بیشتر از اینکه صفی باشد، ستادی است «از مردم باید استفاده کنیم. چه جور؟ با کدام جاذبه؟ با باز کردن راه، دیگر هیچی نمی خواهد... میدان بدهید، بگذارید کار کنند و همه جا از امکانات مردم استفاده کنید». ثانیا: درست است که هدف جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در کنار خنثی کردن نقشه ها و توطئه های جبهه حریف، رشد و ارتقا فرهنگی جامعه هم هست اما آنها باید مراقب باشند برای رسیدن به این مهم، به هیچ وجه به سمت سازمانی شدن پیش نروند چون سازمانی شدن یعنی دستوری عمل کردن و نتیجه اینکه جبهه را از حالت مردمی بودن خارج می کند.  دستوری عمل کردن استقلال و هویت گروه های مردمی را زیر سوال می برد و بروکراسیزه شدن امکان رشد و شکوفایی ذوق، استعداد و خلاقیت آنها را از بین می برد «امکان بدهید]مردم[ابتکار بکنند. اینجوری هم نمی شود که بگویید خیلی خب، آی مردم بیایید بریزید اینجا، بعد هم بنشینید، ما خودمان ان شالله کار کنیم، نمی شود. به مردم باید احترام کرد. باید به آنها شخصیت داد، به آنها گفت شما کار بکنید، منتها زیر نظر ما، با نظر ما. مردم دنبال رهبر می گردند، شما بشوید رهبرشان در این کار؛مشارکت مردمی چیز لازمی است». ثالثا: برای راهبری و تدام این جبهه، نیاز به یک پشتوانه فکری و نظری بسیار محکم دارند و کارها باید توسط یک مرجع مطمئن دائما آسیب شناسی شود وگرنه جبهه دچار انحراف، سطحی نگری، تحجر و تکرار می شود. رابعا: جبهه به هیچ وجه نباید وارد بازی های حزبی و سیاسی شود چرا که این کار بذر اختلاف و چند دستگی را در  بین زیر مجموعه های جبهه می پاشاند و باعث سرخوردگی و دلسردی آنها می شود. البته آستانه این سیاسی نشدن تا زمانی است که انقلاب و ولایت در خطر نباشند؛ چون که اگر بخواهند به بهانه سیاسی نشدن از انقلاب و ولایت دفاع نکنند، اساسا  فلسفه وجودی  تشکیل جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی زیر سوال می رود!  در مقابل سرپرستان، تشکل ها و  نهادهای همراه با قرارگاه ها باید بدانندکه :  اولا: تشکیل قرار گاه ها فرصتی است برای هم اندیشی و هماهنگی بین آنها؛ تا همه آنها بر اساس یک نقشه راه واحد حرکت کنند، بنابراین هر گروهی باید بر اساس این نقشه راه، حیطه کاری خود را مشخص کند تا دچار موازی کاری با گروه های دیگر نشود و یا اگر زمینه کاری او با دیگر گروه ها یکسان است، سعی کند با آنها تقسیم وظیفه داشته باشد تا مکمل یکدیگر باشند و از اتلاف وقت، انرژی و سرمایه های انسانی یکدیگر جلو گیری کنند. ثانیا: کمتر مجموعه ای مثل قرارگاه ها در سطح کشور وجود دارد که می تواند تمام سرحلقه های گروه های مردمی را در یکجا جمع کند، تا آنها بتوانند براحتی از اخبار کاری یکدیگر باخبر شوند و در موضوعات مختلف به بحث و تبادل آرا بپردازند و تجربیاتشان را به هم منتقل کنند، بنابراین گروه های خودجوش مردمی، از فرصت پیش آمده باید نهایت استفاده را ببرند. ثالثا:علی رغم اختلاف سلیقه های سیاسی، می توانند حول و حوش موضوعاتی همچون سبک زندگی، اقتصاد مقاومتی، الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت، تهدید نسل و... که در راستای منافع ملی است، به وحدت نظر برسند و سود این هم افزایی را در راه تحقق هرچه سریعتر آرمان های انقلاب اسلامی خرج کنند