سلام بر تو ای عصمت هشتم!

کوچه های طوس، هنوز بوی عطرآگین تو را می دهد و آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسند


کار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان 

 پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان 

 آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی 

 معصوم? مظلومه، کجا بود رضا جان 

بر دیدنت آمد چو جوادت ز مدینه 

 سوز جگرش، یا ابتا بود رضا جان 

 تنها نه جگر، شمع‌صفت شد بدنت آب 

 کی قتل تو اینگونه روا بود، رضا جان 

 تو ناله زدی، در وسط حجره و زهرا

 بالای سرت نوحه‌سرا بود رضا جان 

 یک چشم تو در راه، به دیدار جوادت 

 چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان 

 جان دادی و راحت شدی از زخم زبان‌ها 

 این زهر، برای تو شفا بود رضا جان 

 از آتش این زهر، تن و جان تو می‌سوخت 

 اما به لبت، ذکر خدا بود رضا جان 

 روزی که نبودیم در این عالم خاکی 

 در سین? ما، سوز شما بود رضا جان 

 از خویش مران «میثم» افتاده ز پا را 

 عمری درِ این خانه گدا بود رضا جان

منتظران ظهور