سلام و خداقوت. زیباترین لحظهها را برایتان آرزومندیم.
امیدواریم این سه شنبه را هم با انرژی مضاعف در امر تربیت فرزند دلبندتان شروع کرده باشید. امروز مطالب بیان شده در جلسهی سوم دورهی فرزندپروری در 7 سال نخست زندگی، که در تاریخ شنبه 3بهمن ماه 1394 برگزار شد را خدمتتان عرض میکنیم.
بحث اول در مورد "من شناسی" یا همان "خودشناسی" است:
همهی ما انسانها دارای ویژگیها و رفتارهای منحصر به خودمان هستیم. همهی ما تصوری از خود داریم که از آن به عنوان "منِ تصویری"یاد میشود. در کنار این تصور، ما انسانها در واقعیت ممکن است متفاوت از منِ تصویری خودمان باشیم. به تصویر واقعی از انسانی که ما هستیم "منِ واقعی" میگویند.
شناخت هر انسان از خود، در گرو درک صحیح از حالات و احساسات خود است. چه احساسات نهفته و چه احساساتی که در قالب رفتار بروز می کنند.
یکی از ابزارهای مفید برای به دست آوردن شناخت واقعی از خود و نیز شناسایی نقاط ضعف و به یاری خدا اقدام در اصلاح آنها، ترسیم تشریحی "پنجرهی جوهری" است.
پنجرهی جوهری، الگوی ارائه شده از دو روانشناس برجسته به نامهای "جو" و "هاری" است که برای سادهتر شدن، جوهری خوانده میشود.
در اصل، وجود هر انسان از بخشهای مختلفی تشکیل شده است که در این الگو ترسیم شده است.
· بخش معلوم: در این قسمت بخشی از ویژگیهای شخصیتی من جا میگیرد که کاملا معلوم و مشخص است. ویژگیهایی که هم خودم میدانم و هم دیگرانی که با من برخورد دارند پی به آنها بردهاند.
· بخش نقطه کور: این قسمت از وجود من، شامل ویژگیها یا قسمتهایی از وجود ما است که خود ما از آنها اطلاعی نداریم، ولی دیگران آنها را میدانند. ویژگیهایی که اغلب، نزدیکان در قالب عیب یا کاستی آن را بیان میکنند و ما با تعجب آن را انکار میکینم!
اینها نقاط کور شخصیت ما هستند که از دید ما پنهان ماندهاند. پس چه خردمندانه است که با روی باز، از بیان این نقاط کور استقبال کنیم و در صورت کاستی بودن در رفع آنها تلاش کنیم.
· بخش ظاهرسازی: این بخش از وجود ما شامل ویژگیهایی از شخصیت ما هستند که خود ما از آن اطلاع داریم ولی دیگران از آن آگاه نیستند. یعنی ما با نوعی رازپوشی یا ظاهرسازی آن را از دیگران پنهان کردهایم. این قسمت، حریم خصوصی ماست و نوعی منطقهی رازها و اسرار ماست. اینجا قسمتی از شخصیت ماست که نیازی ندیدهایم دیگران از آن چیزی بدانند.
بعضی اوقات ما به دست خودمان و بنا بر شرایط روحی یا احساسی متفاوتی اقدام به برونریزی احساسات میکینم و به اصطلاح "درد و دل" میکنیم. در این شرایط، ما بخش ظاهرسازی وجودمان را کم کردهایم و در مقابل به بخش معلوم وجودمان اضافه کردهایم. این کار دارای محاسنی است. از جمله این که با بیان دردِ دلهایمان، بار استرس زایی اسرار قسمت ظاهرسازی را کم کرده ایم. ام ایک نکتهی بسیار مهم در این مطلب نهفته است، آن هم اینکه : ابتدا بسنجیم که با چه کسی و در چه حدی از بیان اسرار درونیمان، در حال صحبت کردن هستیم. فراموش نکنیم که مرز صمیمیت با خودمانی بودن را رعایت کنیم.
حالا که به این مسالهی مهم رسیدیم، بگذارید تفاوت مهم صمیمیت و خودمانی بودن را در قالب یک مثال در حوزهی زندگی زناشویی بیان کنیم.
همسرانی با یکدیگر صمیمی هستند که در روابط کلامی - غیرکلامی و جنسی- غیر جنسی، بایکدیگر راحت هستند. به این معنا که راحت خودابرازی کرده، احساسات خود را بیان میکنند. شرط لازم صمیمیت "احترام" است. چیزی که در خودمانی بودن، اغلب فراموش میشود. ببخشید که این مثالها را بیان مکنیم ولی برای بیان اهمیت و عمق مطلب مفید است. همسران صمیمی هرگز یکدیگر را با عبارت "تو" مخاطب قرار نمیدهند.( "شما" از دید من واژهی جادویی زندگی شیرین است.)
مسواک زدن در مقابل همسر، خمیازه کشیدن بدون گرفتن جلوی دهان و مواردی از این قبیل مبتنی بر صمیمیت نیست. اینها نوعی رفتار خودمانیِ زننده است. خودمانی شدن در بُعد همسرداری به معنای فراموش کردن این نکته است که خانواده حریم زندگی ماست و نباید حرمت آن با زدن برخی حرفها و ارتکاب برخی رفتارهای زنندهی خالی از احترام شکسته شود.
خُب، از بحث همسرداری فاصله بگیریم و برسیم به ادامهی بحث خودشناسی.
· بخش ناشناخته: قسمت بعدی وجود ما بخش تاریک یا ناشناخته است. قسمتی از وجود ما که از تیررس هم خود ما و هم دیگران مخفی مانده است. ابعادی از وجود ما که برای کشف آن باید رفتارها و بروز احساساتمان را در شرایط متفاوت بسیار موشکافانه مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم تا به حقیقت نهفته در علت بروز آنها پی ببیریم. این علتها، همه در بخش تاریک وجود ما پنهان شدهاند و ناخودآگاه موجب بروز رفتارهایی از ما میشوند. مثلا وقتی از رفتار کسی زود میرنجیم، نه خودمان میدانیم چرا، نه دیگران دلیل واقعی آن را میدانند. شاید در نگاه اول تصور کنیم که رفتار فلان فرد غیرمحترمانه بوده است، پس به همین دلیل ما رنجیدهایم و قطع رابطه کردهایم، ولی وقتی به ورای این رفتار سرک می کشیم متوجه میشویم که دلیل اصلی زودرنجی ما این نکته است که ما خوشحالی و احساس شادمانی و نشاط خود را وابسته به رفتار دیگران کرده ایم، یعنی به نوعی شرطی شدهایم. اگر دیگران با ما خوب رفتار کنند، سرخوش میشویم وگرنه به هم میریزیم، سرخورده میشویم و می رنجیم. به نوعی توجه مردم مهمتر از توجه خدا برایمان شده است. رفتاری که خداوندمهربان میپسندد را رها کردهایم و به رفتار بندگان خدا چشم دوختهایم. پس این "وابستگی به رفتار دیگران" در نقطهی ناشناختهی وجود ما بود که با ریشهیابی رفتار "زود رنجی" مان، مشخص شد. امیدواریم توانسته باشیم مطلب را به خوبی بیان کنیم.
بگذارید تا سر مبحث متداول "زودرنجی" هستیم این مورد را هم بیان کنم که:
دوست خوبم، زود رنجی، یک مشخصهی ناخودآگاه و ذاتی نیست که قابل اصلاح نباشد. رفتار پیروزمندانهای نیست که با افتخار به همه بگوییم من انسان حساس و زودرنجی هستم. با این رفتار به بقیه هشدار میدهیم که "مواظب احساسات من باشید. من زود میشکنم!" انسانهای زود رنج نوعی خلأ عاطفی دارند و شدیدا وابسته به دیگران هستند. بیایید با هم قضاوت کنیم، این رفتار شایستهییک انسان با قابلیت خودسازی هست؟
احتمالا پیش خودتان گفتید تا اینجای کار که خبر از همه چیز، خود شناسی، همسرداری، نکات اخلاقی و... بود و از تنها چیزی که خبری نبود "فرزند" است. ولی نکته همین جاست که با شناخت بهتر ابعاد وجودی خودمان به عنوان یک مادر، درک صحیحتری از رفتارهایمان حاصل میشود که بازتاب آن در رفتار با فرزند در شرایط مختلف نمود پیدا میکند.
مثلا بیایید به عنوان یک مادر، به کشف نقاط ناشناختهی وجودمان بپردازیم. آن هم با بررسی رفتارها، عواطف، تصمیم گیریهای لحظهای و بروز احساسات آنی خودمان. بهترین سرنخها در واکنش به رفتارها و شیطنتهای فرزندانمان نهفته است!
پس به عنوان تکلیف این هفته، پنجرهی جوهری وجود خودتان را رسم کنید و برای هر بخش مثالهایی را بنویسید.
مطالب دیگری هم در این جلسه مطرح شد که به علت طولانی شدن مطلب این هفته، در هفتهی آینده به آن می پردازیم. سعی میکنیم سوالات و جوابهای این جلسه به بعد را در یک پست جداگانه در آخر مباحث دوره خدمتتان ارائه کنیم.
در پناه خدا