سال ها بعد از عملیات والفجر مقدماتی، از دل رمل های فکه پیکر مطهر شهیدی را یافتند که اعداد و حروف نقش بسته بر پلاکش زنگ زده بود، ولی در جیب لباس خاکی اش برگه کاغذی کوچکی بود که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند:بسمه تعالیجنگ بالا گرفته است، هیچ مجالی برای هیچ وصیتی نیست، تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم حدیثی از امام باقر علیه السلام می نویسم:به تو خیانت می کنند، تو مکنتو را تکذیب می کنند، آرام باشتو را می ستایند، فریب مخورتو را نکوهش می کنند، شکوه نکنمردم شهر از تو بد می گویند، اندوهگین مشوهمه ی مردم تو را نیک می خوانند، مسرور مشوآنگاه از ما خواهی بود.دیگر نایی در بدن ندارم، خداحافظ دنیا